چکامه لب هایش را با زبان خیس کرد و با آرامش گفت:-نور چشمی انیسه نور چشمی منم هست.چاووش پوزخندی زد و با جمع کردن حوله از دور گردنش، گفت:-دور زدن ممنوع چکامه!به سمت پله ها تغییر جهت داد. میانه ی راه، سر چکامه را بوسید و ادامه داد:-من میرم بیرون!چکامه به محض رد شدن برادرش، لبخند زنان دست هایش را در هم فرو برد و زیر لب گفت:-اینه!به سمت آشپزخانه راه افتاد و اینبا رویا رستمی و عاشقانه هایش...
ما را در سایت رویا رستمی و عاشقانه هایش دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : roha1368a بازدید : 187 تاريخ : شنبه 8 ارديبهشت 1397 ساعت: 21:32